آرتینآرتین، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات آرتین

من آرتین در 10 بهمن در روز جشن باستانی سده بدنیا آمدم حالا ما یک خانواده سه نفری خوشبخت هستیم

سفر به شمال

سلام بابایی 24 بهمن برای کنفرانس قرارشد به محمود آباد بره چون من و مامانی تنها بودیم بابایی برنامه ترتیب داد که ما هم همراهش باشیم پس ما هم از طرف شرکت بابایی مهمان مجتمع تفریحی محمود آباد شدیم روز شنبه صبح حرکت کردیم حدود ساعت 1 ظهر به تهران رسیدیم بعد از خوردن نهار حرکت کردیم و ساعت 6 عصر به محمودآباد رسیدیم بخاطربرگزاری کنفرانس ما توی ویلا مستقر شدیم که روبرو دریا بود بابایی صبح می رفت من مامانی برای ساعت 8:30  پیاده می رفتیم به سمت رستوران ویلا و  2تایی صبحانه می خوردیم بعد می رفتیم ساحل کلی قدم میزدیم وکلی من شن بازی می کردم بعد بابایی برای نهارمی امد پیش ما و باهم نهار می خوردیم و دوباره میر فت من ماما...
12 اسفند 1394

جشن نیکان جون

سلام روز بعد از تولد من جشن نیکان بود ما برای ظهر دعوت شده بودیم هتل بوعلی   بعد از جشن ساعت 6 عصر برگشتیم سمت خونمون  چون قرار بود من برای تولدم کیک ببرم کلاس زبان مامانی عکس گرفت ولی بخاطر معلمم داخل وبم قرار نداد ...
12 بهمن 1394

تولد 5 سالگی آرتین

سلام امسال قرار شددتولدم  متفاوت باشه مامانی و بابایی رستوران پدر خوب برای تولد من رزو کردن شام قرار شد فست فود باشه تولدم من 2 روز زودتر برگزار شد چون قرار بود روز بعد جشن نیکان باشه و چون ما شهر دیگه بودیم دنبال هم برگزار شد تا ما هم باشیم امسال خاله سمیرا نتوانست شرکت کنه ولی خاله جون هدیه من که یک کارت هدیه یکصد هزار تومانی بود برام فرستاد ما روز سه شنبه رفتیم خونه مامان بزرگ  قرار بود بابایی برای ماموریت کاری یک روزه بره تهران ساعت 5 صبح بابایی رفت من مامانیم بعد از خوردن صبحانه کارهای مربوط به تولد انجام دادیم روز پنجشنبه با بابایی رفتیم آرایشگاه بعد ساعت 7 رفتیم آتلیه تا عکس بگیریم ساعت 8:30 رفتیم رستوران ...
12 بهمن 1394

تولد خاله نسرین

سلام  دیروز امتحان ترم 8 کلاس برگزار شد من به ترم 9 رفتم مامانی یک مدت بود وب من آپ نکرده بود کلی اتفاق افتاد اول از همه جشن تولد خاله نسرین تولد خاله نسرین شب یلدا بود ولی چون وسط هفته بود قرار شد شب کریسمس برای خاله تولد بگیرم تا همه باشن ما هم آخر هفته رفتیم تا در جشن تولد خاله شرکت کنیم مامان بزرگ شام تولد از بیرون آورد و این کیک خوشگلم کیک تولد خاله جونه کیک تولد خاله جون مامانی خیلی دوست داشت یک درخت برای کریسمس بخر و نزئینش کنه آخه مامانی عاشق جشنهای و فیلمها بخصوص کارتونهای سال نو .میگه من به دوران کودکی میبره .وقتی رفته بودیم فروشگاه من و مامانی کنار درخت کریسمس عکس گرفتیم بلاخره منم پاسپورت گرفتم ...
28 دی 1394

یلدا94

سلام دیشب شب یلدا بود پارسال این موقع ها پای مامانی بخاطر کشیدگی تاندون تو گچ بود و مامانی نتوانست سفره برای شب یلدا تدارک ببینه اما امسال باز مامانی تو زحمت افتاد حسابی خسته شد کیک سیب و سالاد میوه و ژله رولی و  لبو و آجیل که بابایی از خشکبار تواضع گرفته بود که خیلی خوشمزه بود دست مامانی و بابایی درد نکنه کلی زحمت کشیدن آرتین کنار سفره یلدا 94 هدیه یلدا 94 که آرتین یک ماه زودتر گرفت من برای اولین بار با نظارت مامانی آشپزی کردم خودم یک املت خوشمزه درست کردم و مامانی هم سریع عکس گرفت عکس پاییزی قبل از بارش برف ...
1 دی 1394

آذر 94

سلام اذر امسال پر بود از چشن و شادی اول تولد پس خاله  گلم صدرا جون و بعد چشن 3 ماهگی پرند کوچولو بعد تولد دایی رضای عزیز ودر آخر تولد پسر خاله خوشگلم آراد جون . بخاطر ایام محرم و صفر تولدها با تاخیر برگزار شد چون برف زیادی آمده بود بابایی نمی خواست تو این شرایط مسافرت بریم  ولی از خوشانسی من و مامانی قرارشد بابایی برای ماموریت تهران باشه و برای اینکه ما تو یک هفته تنها نباشی صبح پنج شنبه رفتیم خونه مامانی تولد صدرا جون باتم مینیون هدیه دایی رضا به آرتین  سومین ماهگرد پرند کوچولو تولد دایی رضا جون دایی رضا برای چشن تولدش غذا به  رستوران باستان سفارش داد غذا چلو کباب سلطانی بود که خی...
1 دی 1394

پاییز94

سلام امروز من امتحان ترم 7 زبان دارم توی این دوره من نوشتن حروف اینگلیسی واعداد یاد گرفتم ولی با تلاش و کمک مامانی آخه معلم من می گفت آرتین کوچولو لازم نیست سخت گیری بشه در مورد نوشتن ولی مامانی دوست داشت من یاد بگیرم  دیشب کلی با مامانی تمرین کردم که آخرش خوابم برد شب قبل از امتحان مامانی برای من تابلو وایت برد و کلی کتاب اموزشی خرید و تو خونه هم با من کار کرد و مامانی بخاطر اینکه من خوب یاد گرفتم برام یک قایق پلیس خرید آرتین در حال نوشتن 13 مهر جشن تولد پرند کوچولو بود مامانی نشد عکس بگیر چون من همش در حال بازی با صدرا و بچه ها دیگه بودم .خاله سمیرا وقتی داشت برای پرند کارت هدیه می گرفت برای من بخا...
20 آبان 1394

شهریور دوست داشتنی

سلام شهریور 94 با 2 اتفاق خوب همراه بود اول جراحی مهسا جون بعد تولد پرند جون دختر دایی محسن. روز هفت شهریور ساعت 2 بعدظهر مهسای عزیز عمل جراحی شد مامانی کلی استرس داشت قرار بود پنجشنبه باشه که ماهم باشیم اما برنامه دکترش تغیر کرد روز شنبه عمل شد خدا شکر عمل بسیار خوبی بود مهسا جون کلی تغیر کرد ما روز پنجشنبه رفتیم شهرمون تا مهسا ببینیم و عصر جمعه برگشتیم روز 19 شهریور دختر دایی محسن بدنیا اومد و مامانی برای اولین بار عمه شد که  مامانی و خاله ها  و دایی ها خوشحال شدن و مامان بزرگ هم برامون از بیرون شام خرید پرند جون آرتین عسل و آراد جون ما مامان بزرگ برای من یک قطار خوشگل خرید البته من  ومامانی و  ...
22 شهريور 1394

تابستان 94

سلام امروز 4 شهریور ترم 6 کلاس زبان من تمام شده و قرار ترم جدید از هفته دیگه شروع بشه امسال مامانی قرار من پیش دبستانی 1 ثبت نام کنه هفته های پیش که ما شهرمون بودیم جشن دندونی آراد بود که حسابی خوش گذشت منم کلی رقصیدم   کارت دعوت جشن آراد که مامانی و من درست کرد یم عکس ماهگردهای آراد کوچولو هفته بعد با مامانی بابایی به تله کابین شهرمون رفتیم آرتین در دشت میشان چون من تو کلاس زبان دانش آموز خوبی بودم معلم از مامانی خواست برای من جایزه بخرن مامان بزرگ زحمت کشید یک خمیر بازی برای من خرید که توکلاس به من دادن راستی با معلم زبانم عکس گرفتم ولی عکسش بار رمز داخل وبلاگ...
4 شهريور 1394