نوروز95
سلام امسال موقع سال تحویل بابایی خونه بود مامانی ازشب قبل سفره هفتسین چیده بود
بابایی من صبح بیدار کرد که زمان سال تحویل بیدار باشم بعد از گرفتن عکس کنار سفره من دوباره خوابیدم
ما قرار بود بعد از تحویل سال نو بریم پیش مامان بزرگ ولی طبق همیشه من و بابایی دیر آماده شدیم ساعت 1 بعدظهر حرکت کردیم و برای ساعت 4 رسیدیم اول مزار بابابزرگ رفتیم
خونه مامان بزرگ بعد از خوردن نهار من با سفره مامان بزرگ عکس گرفتم امسال سفره مامانی و مامان بزرگ تا حدودی شبیه بود
امسال خاله ساحل برای مامان بزرگ تولد گرفت که حسابی خوش گذشت
من و مامانی و بابایی مثل هر سال کلی عکس گرفتیم
تقویم که مامانی درست کرد
بعد از پایان هفته اول تعطیلات بابایی به شهرمون برگشت تا به سرکار برگرد من و مامانی خونه مامان بزرگ ماندیم خاله سمیرا هم برای هفته دوم آمد پیش ما تو این مدت ما خونه دایی ها و خاله ها رفتیم و مثل هرسال کلی عیدی گرفتم
امسال روز مادر آخر تعطیلات بود من با عیدهام برای مامانم کیف خریدم اولین کادو با پول خودم
امسال مامانی کوفته ها درست کرد چون دست مامان بزرگ درد می کرد که خیلی خوب شده بود روز 13 فروردین بابایی برگشت پیش ما قرار بود عدالت ببریم بیرون که هوا از صبح 13 سرد شد و حتی برف بارید و ما مجبور شدیم خونه بمانیم ولی بعد برای عصر رفتیم بیرون تا سیزده بدر کنیم
روز شنبه بابایی مرخصی گرفته بود و ماعصر شنبه برگشتیم خونه خودمون
امسال تعطیلات مثل همیشه خوش گذشت