آرتینآرتین، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره

خاطرات آرتین

من آرتین در 10 بهمن در روز جشن باستانی سده بدنیا آمدم حالا ما یک خانواده سه نفری خوشبخت هستیم

سفر به شمال(گیلان)

1393/6/16 9:42
نویسنده : مامان آرتین
1,177 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قرار  بودما به مسافرت بریم بازهم به شمال کشور اما این بار به سمت گیلان رفتیم این بار از جاده چالوس به سمت رامسر رفتیم هوای تقریبا گرم بود و رطوبت خیلی زیاد .ولی چون  من و مامانی و بابایی دریا خیلی دوست داریم برامون مهم نبود فقط شب لب ساحل می رفتیم

ما اول رفتیم تله کابین رامسر من وقتی 1 سال 4 ماه بودم تله کابین نمک آبرود سوار شدم ولی چون کوچلو بودم زیاد یادم نیست ولی این بار سوار شوم اول ترسیدم و بعد که ترسم ریخت حسابی لذت بردم

تله کابین رامسر

 

بعد به روستای توریستی لیمه سرا رفتیم و در رستوران خاور خانوم که فقط غذای محلی سرو می کرد غذا خوردیم بابایی مرغ شکم پر سفارش داد که خیلی خوشمزه بود

آرتین در رستوران

 

روز بعد به جواهر ده رفتیم مسیر پر پیچ خمی داشت ولی مناظر بسیار زیبای تو ی مسیر جاده بود و یک آبشار هم بود بازارهای محلی زیادی یاشت که مامانی هم رب انار .آلو جنگلی پرتقال کوهی.... ویک عروسک برای من خرید

آرتین در جواهر ده

آرتین در بازار

 

شبها که هوا خنک بود می رفتیم کنار ساحل و حسابی آب بازی می کردیم توی رامسر محوطه ای بود کنار ساحل که به صورت نمایشگاه بود هم شهر بازی داشت هم فروشگاه ....قایق سواری و جت اسکی روی آب که مامانی بابایی بخاطر  من سوار نشدن      

توی محوطه ماشینهای بازی بود مامانی می ترسید من سوار بشم ولی بعد با اصرار من سوارم کردن خیلی خوب بود

آرتین سوار ماشین

آرتین کنار دریا(ساحل گل سرخی در چابکسر)

 

وقتی برمی گشتیم هتل بعد از استراحت شروع می کردم به بازی وشیطنت

آرتین در حال رقصیدن

بعد به سمت لاهیجان حرکت کردیم بعد از گشت توی شهر به محوطه شیطان کوه رفتیم بعد به فروشگاه محصولات کلوچه نادری رفتیم کلوچه خریدیم

آرتین در کنارآبشار

 

به شهر آستانه اشرفیه سر مزار دکتر معین رفتیم و فاتحه ای برای این استاد بزرگ ادبیات فارسی خواندیم

 

 

توی مسیر برگشت شهر رشت دیدیم و از کنار دانشگاه خاله سمیرا رد شدیم در شهر رودبار نهار خوردیم در مسیر رودخانه سفید رود دیدیم بعدسدمنجیل دیدیم

 

ساعت 8 شب به خونه مامانی رسیدیم آخه دایی رضا بخاطر ساخت مغازه اش قرار شده بود شام بده  بعد از  شام ما رو برد شهر بازی و من بازهم کلی بازی کردم

آرتین در شهر بازی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مادر جون آبتین وآروین
20 شهریور 93 6:17
خوش به حال آرتین. ایشالا همیشه به سفر کنار مامان و بابا
مهسا جون
5 آبان 93 21:07
خوبی گل پسر همیشه به سفر 😻😻😻