ماه مهر
سلام ترم دوم زبان من تمام شد تا شروع ترم جدید که توی پاییز شروع میشه مامانی مشغول خونه تمیز کردن شده زیاد وقت نکرد به وب من سر بزنه توی این مدت ما چند بار اومدیم خونه مامان بزرگ اخه پاییز که بیاد ما بخاطر دانشگاه بابایی نمی توانیم جای بریم یک بار هم رفتیم شهر تویسرکان برای خرید گردو ولی بیشتر به بهانه گردش رفتیم سال گذشته خاله ساحل بود ولی امسال خودمون تنها رفتیم
پارک سرکان
بعدم رفتیم شهر خودمون خونه مامان بزرگ من مامانی یک هفته اونجا بودیم چون من عاشق شهر بازیم با دایی رضا خاله ها رفتیم شهر بازی من کلی بازی کردم جایزه بردم
آرتین تو سالن تیراندازی
وقتی خونه مامان بزرگ بودیم خاله سمیرا و خاله ساحل پیش ما بودن عصرها با هم بیرون می رفتیم حسابی گردش می کردیم یک شبم خاله سمیرا برای همه پیتزا خرید ولی بخاطر مامان بزرگ غذا اوردیم خونه خوردیم
آرتین کنار باب اسفنجی
من برای ترم جدید یک کیف و مداد رنگی .... و لباس برای پاییز خریدم
آرتین وکیف جدیدش
لباس پاییزی آرتین خان
من عاشق ماشینم وقتی میرفتیم فروشگاه چون سبد خریدش ماشین بود من دیگه حاضر به ترک اونجا نبودم
وقتی خونه مامان بزرگ بودیم قصد داشتیم بریم سینما فیلم شهر موشها ببینیم نشد و قتی اومدیم خونه خودمون روز جمعه عصر رفتیم سینما حسابی خوش گذشت
منتظر باز شدن در سالن سینما
من چند وقت عاشق خوردن کیک برونی شدم و مامانی برای من روزی 2 تا خرید می کنه تا من صبح عصر با اب میوه بخورم و مامانی ناراحت که من غذا نمی خورم از این چیزها می خورم
به خوانندگی که علاقه داشتم حالا بیشتر و مرتب در حال خواندن هستم . صدای موسیقی اینقدر زیاد می کنم که مامانی مجبور می شه بره طبقه پایین و من تنهایی برای خودم می خوانم