حرفهای آرتین
سلام آرتین ما این روزها خیلی شیرین زبون و خیلی شیطون حرفهای میزنه که باعث هم خنده ه هم متعجب ما میشه چون بابایش درس داره اونم تا بابای میره تو اتاقش بدو بدو میره پشت میز بابایش می شینه شروع می کنه به خط خطی کردن برگهای بابای تا بهش می گم بیا بریم می گه تو برو درس دارم یاوقتی تنها می مونه زود بدو بدو میاد می گه ترسیدم بابایش چون کمرش یکم درد می کرد بغلش نمی کرد می گفت کمرم درد می کنه آرتین خان از اون روز می گه می خواهم دکتر کمر بشه ام عزیزم می خواهد بابایش درمان کن وقتی می گم بیا بریم بیرون میگه سرده نمیام تنبل خان عاشق بستنی چیپس چای قند پفک لازانیا پرتقال ماست سیب و شکلات کیک که خیلیهاشون خوب نیست هر وقت براش نخری اینقدر گریه می کنه که باید تسلیم شی آرتین پسر خوبی و اهل کمک به مامانی هر کاری بهش بگی زود انجام می ده تو چیدن میز جمع کردن کمکم می کنه هر وقت چیزی میخوره ظرفش تو ظرفشوی قرار میده راستی فردا آرتینم 27 ماهه میشه عسلم داره بزرگ میشه خدای شکرت به خاطر فرزند سالمی که به من دادی